سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای لیلی
قالب وبلاگ

به تمام تاروپود چادرش  عادت کرده بود... توی خیابون داشت راه میرفت... چند تا آقا (که خدا هدایتشون کنه و ازگناهشون بگذره) واسه مسخره کردنش آب کثیف ریختن روی چادرش... و وانمود کردن که عمدی نبوده و یه عذرخواهی بانیش خند... دوست بیچاره...... دلش شکست فقط به خاطر اینکه حرمت چادرش پایمال شده....... هیچ اعتراضی به خدا نکرد...... فقط راهشو گرفت و رفت... به آخر خیابون رسید...... خواست بپیچه... یه لحظه صدای فریاد یه آقا اومد.... دوستاش دورش جمع شدند... اون دختر برگشت و دوید سمت همون فریاد
همون کسی که روی چادرش آب ریخته بود.... یه موتوری زده بود بهش وقتی که گوشه کوچه ایستاده بود و به اون دختر نگاه میکرد و چادرش رو به سخره گرفته بود.. تصادف کرد و افتاد وسط جوی آب... تمام لباساش لجنی شد.. هیچ کدام از اون آقایون سردر نیاوردن کی و چرا این کار وکرد؟ چادری که واسه آقا امام زمان(عج) پوشیده بشه حرمت داره... احترامش واجبه...

 

به نقل از ....



کلیدواژه ها:
[ چهارشنبه 91/3/31 ] [ 6:6 عصر ] [ ] [ نظر ]

به آخر ماه رجب که می رسیم، وقتی مبعث را به تمام و کمال درک می کنیم از مبعث و پیامبر که پیوند میزنیم به ماه پیامبر(ص)، طنین شادی در قلبمان نمودار می شود، محبت در دلمان سرشار می شودو عشق فوران می کند که در راه داریم ولادت هایی با شکوه را...
ولادت ریحانه ی رسول خدا(ص)، نه همه ی هستی ایشان را،
ولادت کعبه دلها و قبله جانها، کهف امان، آیه ی نور و سوره فرقان همو که فرشتگان همه مست اویند و اطراف گاهواره ش طواف می کنند...
سلام بر تو که جان مبتلای توست حسین(ع)...
بعدش می رسیم به ولادت علمدار کربلا، نبی فطرت، علی غیرت، حسن سیرت، حسین سیما...
بنازم هیبت عباسی اش را، او تفسیر حسین است و بس نه سراپاو پای تاسر تصویر حسین است...   مبارک باد میلاد زینت ادب..................سلام بر تو یا ابوفاضل......
و بعد شهربانو شهریار عالم را می آورد. زین عابدین را می آورد، او که عبادت را زینت است و در سینه اش دریای عرفان و دعا مشتاق لبهایش می شود....سلام بر آیینه ی بی مثل و مانند حسین(ع)....
و این بختهای تیکو تمام نمی شود همچنان شادی ادامه دارد...



کلیدواژه ها:
[ سه شنبه 91/3/30 ] [ 3:38 عصر ] [ ] [ نظر ]

یارحمه للعالمین، ای منجی کل بشر، ای شهریار عالمین، ای یوسف مصر وجود، تو سروران را سروری، تو رهبران را رهبری، تو از تمام انبیا هم بهتری هم برتری، تو اولین روشنگر و آخرین پیغامبری، تو کل عقل و عقل کلی، تو جان جهانی، تو باعث ممکناتی، تو خواجه ی ممکناتی، تو روح حیاتی، تو رسول اللهی،

یا محمد(ص) خلعت پیغمبری بادا مبارک...



کلیدواژه ها:
[ سه شنبه 91/3/30 ] [ 3:11 عصر ] [ ] [ نظر ]

امروز که اومدم پیشت، کافی نت، راستش یه چیزی ازت دیدم خیلی خوشم اومد، وقتی دیدم برات مشتری مرد میاد و بهشون نگاه نمیکنی و یا اینکه همش چادرت رو درست میکنی و دیدم ردشون میکنی، خیلی خوشم اومد... راستش تا حالا دختری مثل تو به این باحیایی ندیده بودم... نمیدونم اسمت چیه، من میگم لیلی، به هر حال لیلی جان قدر خودت رو بدون، من خیلیا رو میشناسم که فقط برای جلب مشتری هزار تا رنگ و لعاب به خودشون میزنن و میان میشینن پشت ویترین و کلی هم اهل خوش و بشن و ...
ولی تو با بقیه فرق داشتی... خوش به حالت



کلیدواژه ها:
[ دوشنبه 91/3/29 ] [ 10:29 صبح ] [ بیدار ] [ نظر ]

سلام لیلی جان، بگذار صادقانه برایت درد دل کنم، حرف دلم را در این شب زیبا و در این لحظات ناب، برایت بگویم... من بیدارم... البته اکثر اوقات خواب... من فقط به یه چیز فکر می کنم و اون این که تو ارزش خودت رو بدونی، خودت رو پیدا کنی، خودت باشی، لیلی... من می خوام تو لیلی بمونی، عاشق، دوست داشتنی، محترم، باارزش و ناز... درست مثل لیلی... اولش درست باهات برخورد نکردم، حق داری، هر وقت برات نوشتم از روی تعصب و ناراحتی و با زبانی تند و تیز نوشتم، حق داشتی حرفامو گوش ندی، بهت حق میدم اگه یه بار هم به حرفام گوش نکردی، وقتی من حاضر نبودم حرف دل تو رو بشنوم....؟! حالا مدتی شده که تصمیم گرفتیم به کمک بچه ها پای حرفت بشینیم و حرفتو گوش کنیم...
ببین حتی به خاطر تو اسم وبلاگمون رو هم عوض کردیم... برای تو... برای همه ی دخترای ایرون.... برای لیلی... برای همه ی  لیلیا...
من که راستش مدتی شده هر چی فکر می کنم که چی برات بنویسم، از کجا شروع کنم، چطور شروع کنم که تو ناراحت نشی و منم بتونم حرفامو بهت بزنم و تو راضی بشی باهام حرف بزنی، نتونستم چیزی بنویسم. خلاصه لیلی خانم، میخواستم بهت بگم من هنوز بیدارم... و حاضرم به حرفات گوش بدم... به شرطی که تو هم قول بدی خودت باشی... راستی از وقتی برای تو مینویسم، یعنی می خوام بنویسم، بیشتر به فکر خودم افتادم، با خودم درگیر شدم که تو که خودت همه ی وجودت رو عیب گرفته... تو چه کار به بقیه داری... برو خودتو درست کن، آره واقعا همینطوره... خیلی سخته، خوب شدن، خیلی سخته، خوب موندن هم که سخت تر.... به هر حال اینم محض ریا جهت اطلاع بگم لیلی جان که دارم سعی میکنم اول عیب و ایرادای خودمو ببینم... دارم سعی می کنم، حالا تو هم دعام کن تا بتونم در حد خودم خوب باشم...
خلاصه لیلی جان، لیلی خانم، خانم محترم، ما یعنی من، بیدار، با بقیه ی بچه ها که اینجا هستن فقط میخوایم که حرف تو رو گوش بدیم و ازت میخوایم که تو هم حرفای ما رو گوش بدی... ما میخوایم با هم باشیم، ما میخوایم تو، ما باشی و ما، تو...
حالا تا بتونیم خودمونو باهات سِت کنیم شاید یه کم طول بکشه، تا بتونیم باهات همدل بشیم، تا بتونیم اعتمادتو جلب کنیم، تا بتونیم دوستی مونو ثابت کنیم شاید یه کم طول بکشه...
خودت که میبینی، حسن یوسف و محبت و هدیه که گاهی برات یه چیزایی مینویسن، خدا خیرشون بده... هنوز پای کار وایستادن، بعضی از بچه ها هم که شاید هنوز مثل من نمیدونن برات چی بنویسن... مثل عرفان و ثمین و مستوره و ... بهارم که ازش خبری نیست... خلاصه لیلی جان، ما تو رو تنها نمی ذاریم، ما تو رو تنها نمی ذاریم... ما نمی ذاریم تو خودت رو گم کنی و راهی رو بری که برگشت نداشته باشه، برامون دعا کن تا بتونیم کمکت کنیم...
لیلی جان، ما تو رو دوست داریم... اینجا تازه اول راهه...



کلیدواژه ها:
[ یکشنبه 91/3/28 ] [ 11:1 عصر ] [ بیدار ] [ نظر ]

الا ای یوسف زهرا به سرورها سری مولا /هزاران یوسف ار باشد تو چیز دیگری مولا



حال ما در هجر مولا کمتر از یعقوب نیست/ او پسر گم کرده بود و ما، پدر گم کرده ایم



  انی لاجد ریح یوسف لولا ان تفندون



کلیدواژه ها:
[ پنج شنبه 91/3/25 ] [ 6:45 عصر ] [ ] [ نظر ]

حیا یعنی شرم و آزرم، حیا خجلتی است که شخص از نقص و عدم کمال خود دارد، نوعی عقب نشینی مدبرانه است، نیرویی است مهار کننده و نظم دهنده، قدرتی است که انسان را از کارهای خلاف باز می دارد و اگر گناه کرد موجب شرمندگی اش می شود، عقل و حیا و دین همیشه با هم اند، عاقلترین مردم باحیاترین آنهاست، حیا لباس اسلام است، ده چیز آفت عالم است یکی از آنها کم شدن حیاست، حیای از خود یعنی آنقدر انسان ارزش و کرامت داشته باشد که در خلوت هم خجالت بکشد کار زشت انجام دهد. حیا واژه ایست که خیلی گرامی و گرانقدر است گرچه کمرنگ شده است و نقش مهمی در زندگی ایفا می کند اگر بدانیم قدرش را و از بین نبریمش...



کلیدواژه ها: حیا
[ پنج شنبه 91/3/25 ] [ 6:36 عصر ] [ ] [ نظر ]

خداوند
و من
سال هاست
در وجودم
دنبال سلولی می گردم
که درگیر تو

نباشد
خدا

پروانگی



کلیدواژه ها: خداوند
[ سه شنبه 91/3/23 ] [ 2:49 عصر ] [ حُسن یوسف ] [ نظر ]

معتکف درگهت هستم در حالی که سرتاپا گناه به حضورت رسیده ام... بارالها ضعیفم، ذلیلم، مسکینم، روسیاهم، بی پناهم...
خداوندا جز با تو با کس دیگری مناجات نخواهم کرد و ریشه های صفا و صمیمیت را جز در گلستان تو در هیچ جای دیگری نخواهم کاشت... موسیقی مناجات باغچه ی قلبم را پر گُل نموده است... لحظه های رسیدن را می شود در این معراج با تمام جان دید. تمام کائنات زانو زده اند و تو را می بینند و غبطه است که از سر و رویشان می ریزد. پروردگارا دریای زندگیمان را با دریایی از نیایش رنگین نما...
الهی پیشانی بر خاک نهادن آسان است، دل از خاک برداشتن دشوار است...
الهی من غریبم و ذکر تو قریب، و من با ذکر تو الفت گرفته ام...
الهی شیرین عطاها در دل من جای توست، و خوش ترین سخن ها بر زبان این گنه کار ثنای توست و بهترین وقت ها بر این بنده ی مسکین گنه کار تمنّای توست... بر سجده گاه مقدست تعظیم می کنم و با وجودی از صداقت لبریز قبله گاه عشق را بوسه باران....
آری دلم لبریز از عطوفت نیایش می شود و در مرتبه ای از هستی کاسه ی اشک خود را با هر چه نزدیک تر شدن به خدا لبریز تر می کنم...



کلیدواژه ها:
[ دوشنبه 91/3/22 ] [ 9:45 عصر ] [ ] [ نظر ]

تو را دیدم که زلال شده بودی، صداقتت نمایان بود، از اشک های الماس گونه ات می شد زلال دلت را تشخیص داد...
از چهره ات نور می بارید، ملائکه ها اطرافت حلقه زده بودند و تو را همراهی می کردند، تو دعا می کردی و آمّینش را ملائکه ها می گفتند، تو روبروی بزرگی قرار گرفته بودی و حرم را می شد از عمق وجودت احساس کرد، دلم می گفت فهمیده بودی کجا آمده ای، این را از چادر سفیدت می توانستم بفهمم، دلت پاکی اش را فریاد می زد، و بغضت می ترکید انگار دیگر همه چیز پاک شده بود، تو رسیده بودی به شهر اجابت، و گرفته بودی کلیدش را، چه قدر همه چیز زیبا بود... چقدر غبطه خوردمت...
 لیلی جان! با خودم خدا خدا می کردم تا.... اجابتت ماندگار شود... تا پاکی ات استوار بماند.... تا چادر سفیدت سرت بماند... تا....
لیلی جان! استوار بمان.... اجابتت را نگه دار..... نجابتت را نگه دار....



کلیدواژه ها:
[ دوشنبه 91/3/22 ] [ 9:44 عصر ] [ ] [ نظر ]
   1   2   3   4      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

مدیر وبلاگ : بیدار[131]
نویسندگان وبلاگ :
حُسن یوسف[13]
دختر پشیمون[3]

لینک دوستان
برچسب‌ ها
چادر (17)
عکس (4)
غرب (4)
طنز (3)
شعر (3)
زن (2)
قلم (1)
عسل (1)
غرب (1)
خوب (1)
حیا (1)
رجب (1)
هنر (1)
یس (1)
جستجو در وبلاگ


در این وبلاگ
در کل اینترنت

آمار بازدید
امروز: 89
دیروز: 3
آمار کل: 246823


جستجو در وبلاگ


در این وبلاگ
در کل اینترنت

موسیقی وبلاگ
ایران رمان