سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای لیلی
قالب وبلاگ

تو چقدر خوبی و مهربون.... تو چقدر صافی و ساده.... چقدر مهربونی و همدل... مگه من چیکار کردم...
مگه من چیکار کردم که این همه خوبی در حقم میکنی... من لایق این همه خوبی نیستم... از اول آشنایی من با تو.... تو همش خوبی کردی و من هی نمک دون شکستم.... هی با من راه اومدی... گفتی عیب نداره، بچه است دیگه.... بزرگ میشه خوب میشه.... بزرگتر که شدم، تو هی به من خوبی کردی و من هی از تو دور شدم... گفتی عیب نداره... نوجوونه..... بازیگوشه دیگه.... بزرگ میشه خوب میشه...
بزرگتر شدم، تو همش بهم خوبی کردی... ولی من خوبیاتو ندیدم و بهت محل ندادم... گفتی عیب نداره.... جوونه دیگه.... و .... و .....
مگه من چی کار کردم، من لایق این همه خوبیات نبودم و نیستم...
چرا این همه به من خوبی میکنی... میشه منو به حال خودم رها کنی تا قدر تو رو بیشتر بدونم....
خوب که فکر میکنم میبینم هر چی دارم از تو دارم... از خودم هیچی ندارم.... تمام چیزایی که دارم... خوب که فکر میکنم میبینم غیر از تو چیزی ندارم.... همشو تو بهم دادی..... از دست و پا و انگشت و آرنج و کمر و چشم و گوش و بینی و .... تمام اعضا و جوارح، گرفته تا هر چی فکرشو میکنم، مثلا همین گوشی، همین لب تاب، همین ساعت، اوه اگه بخوام بشمارم تا آخر عمر هم که بشمارم تموم نمیشه....
آخه چرا...؟؟!! چرا تو این همه خوبی و من این همه بد؟؟؟؟
چرا وقتی ازت دور میشم یکی نمیزنی زیر پام تا بیفتم و کسی نباشه بلندم کنه تا دوباره بیام پیش خودت....
چرا بهت بدبین میشم منو نمیبری تا دیگه فرصتی برای بدبینی به تو نداشته باشم... چرا باز بهم فرصت میدی؟!!!
حتما با خودت میگه عیبی نداره... جوونه.... خوب میشه.... برمیگرده....
دلم میخواد یه نیمه شب بیام پیشت یه دل سیر برات گریه کنم... دلم میخواد یه نصف شب بیام خونت کلی باهات درد دل کنم.... راستش دلم برات تنگ شده....
اگه میشه بیدارم کن.... بیام باهات حرف بزنم.... خسته شدم از این همه دوستای دو رو...
از این همه آدمای.... میشه یه بار دیگه دستمو بگیری... یه بار دیگه بلندم کنی....  یه بار دیگه کمکم میکنی؟؟؟
دلم برات تنگ شده.... بذار بیام با خودت حرف بزنم.... خسته شدم از این رفیقای نیمه راه... خسته شدم از اینا که یه روز دو روز باهامند و دیگه.... میرن دنبال کارشون....
رفیق من تویی.... مگه نه؟؟؟ دستمو بگیر.... دلم برات تنگ شده...
خدا...

 

برای رضا، دوست خوبم از «عشق قشنگه»



کلیدواژه ها: برای دوست عزیزم
[ دوشنبه 91/4/5 ] [ 5:53 صبح ] [ ] [ نظر ]

اینجا دهکده ی عشق... و این من... منی که دارم دهکده ای از عشق را با دستان تو میسازم...
پس اینجا دهکده ی عشق و این من، من...
عشق من، حال مرا بنگر... در خلوت و تنهایی این موقع شبم.... آمده ام با تو حرف بزنم...
به من گوش میدهی... عاشقت شده ام... عاشق..
مرا دریاب... هر لحظه که به تو فکر میکنم... تمام وجودم پر میشود از تو... از با تو بودن.... از با تو ماندن...
تنها یک آرزو دارم و آن.... دستم را بگیر... رهایم نکن.... عشق من...
من تو را میخوانم... عشق را...
اینجا دهکده ی من است... دهکده ی عشق.... و تو عشق من...
عشق من، من میدانم که تو هم داری به من فکر میکنی.... تو هم داری برای من آرزو میکنی...
خودت را برایم آرزو کن... و من، تو را برای خودم آرزو کردم....
من ملودی عشق را از نو می نوازم... و تو صدای ترانه ام را می شنوی.... عشق من....
ببین از ملودی من خوشت می آید... عشق من، تویی تو... عشق من، تویی تو...
این جا دهکده ی عشق است....
و من عاشق عشق توام... من ملودی و تو عشق من...
رهایم نکن.... خدای من.



کلیدواژه ها: برای دوست عزیزم
[ یکشنبه 91/4/4 ] [ 11:24 عصر ] [ بیدار ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

مدیر وبلاگ : بیدار[131]
نویسندگان وبلاگ :
حُسن یوسف[13]
دختر پشیمون[3]

لینک دوستان
برچسب‌ ها
چادر (17)
عکس (4)
غرب (4)
طنز (3)
شعر (3)
زن (2)
قلم (1)
عسل (1)
غرب (1)
خوب (1)
حیا (1)
رجب (1)
هنر (1)
یس (1)
جستجو در وبلاگ


در این وبلاگ
در کل اینترنت

آمار بازدید
امروز: 33
دیروز: 51
آمار کل: 243270


جستجو در وبلاگ


در این وبلاگ
در کل اینترنت

موسیقی وبلاگ
ایران رمان