برای لیلی |
امروز که به کتابخانه رفتم قبل از اینکه به فکر خودم باشم به فکر دوستانم در حجاب فاطمی بودم کتابی به نام«دختران روی به عفاف می آورند » از سری کتاب های فمنیسم در ترازوی نقد را در کتابخانه دیدم که برای معرفی به دوستان مناسب بود ، این کتاب نوشته ی وندی شلیت و نانسی لی دیموس می باشد زحمت ترجمه ی آن به فارسی را سمانه مدعی و پریسا پور علمداری کشیده اند ونهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، دفتر نشر معارف، آن را چاپ کرده اند. نگاههای آلوده و آموزش مسائل جنسی به کودکان وحتی نوزادان کلیدواژه ها: [ جمعه 91/2/8 ] [ 7:45 عصر ] [ ]
[ نظر ]
یه روز منتظر اتوبوس بودم تا برم حرم (ریاءً قربهً الی الله!)؛ 5 دقیقه گذشت، اتوبوس نیومد. 10 دقیقه گذشت، بازم نیومد. 15 و 20 دقیقه.... همینطور ثانیه ها در گردش بودن ولی بازم نیومد و من همچنان منتظر بودم. مسافرا که تعدادشون زیاد شده بود همشون شروع کردن به گلایه و بد و بیراه گفتن به ... کلیدواژه ها: [ جمعه 91/2/8 ] [ 1:50 عصر ] [ ]
[ نظر ]
آقای من، مولا جان همه چیز به تو ختم می شود، وقتی شهادت رسول الله(ص) است و روضه و زیارت نامه شان را می خوانیم آخرش می گوییم( اللهم عجل لولیک الفرج...) وقتی به فرق شکافته شده ی علی(ع) در مسجد می رسیم و غم غربت مولای غریبمان در قلبمان سنگینی می کند می گوییم: خدایا اماممان را برسان... وقتی به صدیقه ی طاهره (س) می رسیم و روضه ی میخ و در و محسن شهید را می خوانیم میگوییم عیبی نداردآقایمان می آید و انتقامشان را می گیرد... وقتی به پاره های جگر امام حسن(ع) می رسیم باز همین جمله را می گوییم... وقتی محرم و صفر می آید و آن دو ماه را از درون جان ضجّه می زنی و روضه ی امام حسین(ع) را میخوانی، به سر بریده که می رسی، به اسارت عمه سادات که می رسی،وقتی گوشه گوشه ی واقعه ی کربلا را مرور می کنی آخر همه ی آن ها می رسی به یک جمله... اللهم عجل لولیک الفرج... بیا آقا... بیا... کلیدواژه ها: [ پنج شنبه 91/2/7 ] [ 10:9 عصر ] [ ]
[ نظر ]
فاطمه جان یک بار دیگر دیده بگشا، دیده بگشا و پسر عمّت را ببین، ببین که چطوراز غمت قدش خمیده شده است، ناله هایش را ببین، ببین که موهایش سفید شده است، ای بود و نبود علی، علی بدون تو چگونه زنده بماند؟... کلیدواژه ها: [ چهارشنبه 91/2/6 ] [ 10:33 عصر ] [ ]
[ نظر ]
کجایی ای چراغ خانه ی من... بعد تو دیگر هرشب مدینه شام غریبان است... بعد تو خانه ی دلم غم خانه شده است و کاشانه ام تاریک، مظلومه زهرایم... بعد تو اشک دائمم کنار تربتت جاریست و روز و شب برای غربتت نوحه سرایی می کنم، ای کاش من جای تو سیلی می خوردم.. بعد تو چگونه بچه ها را ساکت کنم به آن ها چه بگویم؟ از کجا بگویم؟ ای شریک غمهایم، کجایی؟ علی بی تو چه کند؟ شام غریبان سحر ندارد/ اشک یتیمان اثر ندارد/ زهرای خوبم امشب کجایی...
کلیدواژه ها: [ چهارشنبه 91/2/6 ] [ 10:28 عصر ] [ ]
[ نظر ]
السلام علی المهدی... آجرک الله یا صاحب الزمان فی مصیبه امّک المظلومه الشهیده المغصوبه... آقا جان می دانم که جانتان آزرده شده و مصیبت مادر آتش به جانتان زده... مولا جان بحق شام غریبان امشب، بحق غربت و تنهایی علی(ع)،رحمی به ما کن و برای ظهورت دعا... آخر همه ی امیدمان به شماست آقا به شما... اللهم عجل لولیک الفرج... کلیدواژه ها: [ چهارشنبه 91/2/6 ] [ 10:19 عصر ] [ ]
[ نظر ]
خانه ی علی (ع) چه خبر است...؟ چه خبر است که آسمان و زمین و تمام موجودات با این خانه هم ناله اند و همدردی می کنند... کلیدواژه ها: [ چهارشنبه 91/2/6 ] [ 1:41 عصر ] [ ]
[ نظر ]
حضرت زهرا «علیها السلام» می فرمایند: کلیدواژه ها: [ چهارشنبه 91/2/6 ] [ 12:20 عصر ] [ ]
[ نظر ]
علی جان می دانم دیگر نمی توانی به خانه ات برگردی آخر خانه ای که فاطمه ندارد یعنی هیچ ندارد... می دانم غم داغ فاطمه با دلت چه کرده است، می دانم شرمندگی مقابل رسول الله چقدر سخت است... ولی علی جان بخاطر بچه ها برو، بعد مادر بچه ها به تو نیاز دارند... اگر نروی حسین جانت دیگر غذا نمی خورد، حسن جانت دیگر نمی خندد، کلثومت توان بلند شدن ندارد و زینبت موهایش را شانه نمی زند...برو علی جان می دانم سخت است .... ............ولی برو............ کلیدواژه ها: [ چهارشنبه 91/2/6 ] [ 8:15 صبح ] [ ]
[ نظر ]
زینب جان خانم برخیز، برخیز و مادر را ببین که چطور در بستر افتاده و رنگ به رو ندارد، برخیز و پدرت را ببین که چشمانش ابریتر از آسمان است، برخیز خانم برخیز و آماده شو آماده شو برای ام ابیها شدن، بعد مادر علی (ع) به تو نیاز دارد، میدانم چهارسال بیشتر نداری ولی برای شما خاندان مهم نیست تو زینب چهارساله ای اما بیشتر از همه می فهمی... کلیدواژه ها: [ سه شنبه 91/2/5 ] [ 9:51 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |