برای لیلی |
کلیدواژه ها: [ سه شنبه 91/4/13 ] [ 1:2 عصر ] [ ]
[ نظر ]
سلام بر مروه و بر همفکرانش، سلام بر مروه و بر همرزمانش، سلام بر مروه و بر همراهان و یاورانش و بر ادامه دهندگان راهش...
کلیدواژه ها: [ دوشنبه 91/4/12 ] [ 3:57 عصر ] [ ]
[ نظر ]
نمی دونم اولین بار چه کسی برای عزیز از دست رفته اش مراسم جراغ برات راه انداخت، فقط می دونم که هر سال خیلی از مردم خراسان این رسم رو زنده نگه می دارن. کلیدواژه ها: [ دوشنبه 91/4/12 ] [ 7:39 صبح ] [ ]
[ نظر ]
برگرفته از کتاب حلوه های معرفت ص 207 کلیدواژه ها: [ پنج شنبه 91/4/8 ] [ 6:10 صبح ] [ ]
[ نظر ]
توی زندگی همیشه فکر کن پیش خدایی شیر رو به سختی تهیه میکنی. کلیدواژه ها: [ دوشنبه 91/4/5 ] [ 4:29 عصر ] [ حُسن یوسف ]
[ نظر ]
تو چقدر خوبی و مهربون.... تو چقدر صافی و ساده.... چقدر مهربونی و همدل... مگه من چیکار کردم...
برای رضا، دوست خوبم از «عشق قشنگه» کلیدواژه ها: [ دوشنبه 91/4/5 ] [ 5:53 صبح ] [ ]
[ نظر ]
اینجا دهکده ی عشق... و این من... منی که دارم دهکده ای از عشق را با دستان تو میسازم... کلیدواژه ها: [ یکشنبه 91/4/4 ] [ 11:24 عصر ] [ بیدار ]
[ نظر ]
انگار همین دیروز بود، من و تو، با چه ذوق و شوقی، به همراه خانواده ها، چه شیرین بود، البته استرس هم داشت.... کلیدواژه ها: [ یکشنبه 91/4/4 ] [ 10:55 عصر ] [ بیدار ]
[ نظر ]
به تو عادت کرده بودم، ای به من نزدیک تر از من؛ ای حضورم از تو تازه، ای نگاهم از تو روشن؛ به تو عادت کرده بودم، مثل گلبرگی به شبنم؛ مثل عاشقی به غربت، مثل مجروحی به مرهم؛ لحظه در لحظه عذابه، لحظه های من بی تو، تجربه کردن مرگه، زندگی کردن بی تو؛ من که در گریزم از من، به تو عادت کرده بودم، از سکوت و گریه شب، به تو هجرت کرده بودم، با گل و سنگ و ستاره، از تو صحبت کرده بودم؛ خلوت خاطره هامو، با تو قسمت کرده بودم؛ خونه لبریز سکوته، خونه از خاطره خالی؛ من پر از میل زوالم، عشق من تو در چه حالی....
از طرف دوست خوبم، ملودی کلیدواژه ها: [ یکشنبه 91/4/4 ] [ 9:48 عصر ] [ بیدار ]
[ نظر ]
خیلی درد دارد، خیلی! انگار دردش حرکت می کند در رگ هایم و توزیع می شود در تمام سلول های بدنم، احساس یک تاسف و تاثر عمیق، چرایش را زمانی متوجه می شوید که گروهی را ببینید که دغدغه دارند برای نجابت، اخلاق و انسانیت؛ وقتی با تمام داشته ها و نداشته هایشان وبلاگی راه اندازی کرده اند و شروع کرده اند به نوشتن برای اخلاق، برای انسانیت و برای آزادی از بند هایی که بال های بشر را می بندند، و هنگامی که به خود نگاه می کنند، می بینند که دستشان خالی است و قلمشان قاصر از انتقال آنچه که قلب هایشان برای آن می تپد. اگر سهم شما از اخبار و وقایع تنها پاره ای روزنامه یا مجله باشد، از آنچه می خواهم بگئیم اطلاع دارید. اطلاع دارید از اقدام بی شرمانه یک بازیگر ایرانی که با تصاویر منتشره از خود، لرزه بر اندام سینمای ایران و همه ی ایرانیان انداخت، لازم نیست تصویرش را برایتان بگذارم ؛ با اولین جست و جو می توانید آن را در وب بیابید، زمانی که روسری از سر برداشت از مسلمانی فاصله گرفت اما حالا به انسانیت خیانت کرد و نجابت انسان ها را نادیده گرفت. گله و شکایت نداریم از او، چون می پنداریم که چیزی برای از دست دادن نداشته است؛ شکایت از هنرمندانمان داریم و از سینمای نجیب؟ ایران، شکایت از صدا و سیما، از وزارت ارشاد جشن های سینمایی می گیرید، هر روز مقابل چشم هزاران مخاطب از خود تشکر می کنید که فلان سریال یا فلان فیلم سینمایی را ساخته اید، رسانه را محلی برای تشکر از خود کرده اید و آن گاه که از شما انتظار می رود که اقدام قبیحانه ی یک نانجیب را به طور علنی و در رسانه محکوم کنید، ساکت می نشید. نمی دانم شاید شما هم با او هم عقیده باشید یا شاید تصاویر برهنه اش آن قدر سخیف وزننده بود که حتی ارزش یک واکنش را نداشت. آرزو های خوب برایتان دارم اما انگار... کلیدواژه ها: [ پنج شنبه 91/4/1 ] [ 7:30 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |