برای لیلی |
یکی از اصحاب رسول الله(ص) نقل می کند: با برخی از صحابه نزد پیامبر(ص) نشسته بودیم به ناگاه ایشان شخصی را نشانمان داد و فرمود او اهل آتش است، بعد ها در جنگ احد او را دیدم که در صحنه ی کارزار عجیب می جنگید و شمشیر می زد، به خدمت رسول الله رفتم و او را نشان دادم و گفتم یا رسول الله این همان کسی است که شما می فر مودید اهل آتش است، پیامبر فرمودند: باز هم اهل آتش است. خیلی تعجب کردم چرا که می دانستم حضرت سخن به گزاف نمی گوید، اما می دیدم که عمل این فرد، عمل اهل آتش نیست، سعی کردم در معرکه ی جنگ خودم را به او نزدیک کنم، وقتی نزدیکش شدم گفتم: دست مریزاد خسته نباشی برادر خوب در راه خدا شمشیر می زنی، گفت: آری آن مرکب زیر پای آن مشرک را ببین چه مرکب خوبی است می خواهم صاحبش را بکشم و آن مرکب را به غنیمت ببرم. به نقل از مجله امان شماره 32 کلیدواژه ها: [ شنبه 91/2/16 ] [ 6:32 عصر ] [ ]
[ نظر ]
یه روز منتظر اتوبوس بودم تا برم حرم (ریاءً قربهً الی الله!)؛ 5 دقیقه گذشت، اتوبوس نیومد. 10 دقیقه گذشت، بازم نیومد. 15 و 20 دقیقه.... همینطور ثانیه ها در گردش بودن ولی بازم نیومد و من همچنان منتظر بودم. مسافرا که تعدادشون زیاد شده بود همشون شروع کردن به گلایه و بد و بیراه گفتن به ... کلیدواژه ها: [ جمعه 91/2/8 ] [ 1:50 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |