برای لیلی |
دوست خوبم,خانوم م.فاطمی سلام. چقدر زیباست که انقدر بی تکلف و البته محترمانه حرف دلتون رو زدید.واقعا آفرین بر شما. از اونجایی که ما عادت به منبر رفتن داریم,حدس می زنم نوشته ام کمی طولانی بشه.امید که حوصله کنید و همشو بخونین. دوست خوبم در متنی که نوشته بودی از اعتقادی که داری گفتی ولی از چیزی که باعث شد به اون عقیده برسی چیزی نگفتی. مثلا من متوجه نشدم چرا فکر می کنی حجاب مال قدیماست و در جامعه ی امروز کاربرد نداره؟! کاش توضیح می دادی! ما باید بدونیم شما از چه منظری چنین حرفی می زنید تا اگه تونستیم از همون منظر مسأله رو بررسی کنیم. دوست خوبم,گفته بودی:شما ها حجاب رو خیلی بزرگ کردین. نمیدونم منظورت دقیقا ازماها یعنی کیا؟! ولی به هر حال ماها در درجه ی اول اگه خدا قبول کنه مسلمونیم.روش زندگیمون رو تو همه ی شئوناتش از قرآن و روش زندگی پیامبر و امامامون می گیریم.و این چیزی نیست که ساخته و پرداخته ی خود ما باشه و یا ما بخوایم بی جهت بزرگش کنیم.حجاب صراحتا در قرآن اومده و حتی حدودش دقیقا در کلام معصومین بیان شده. وقتی من میگم ما مسلمونیم یعنی در درجه ی اول خدا رو قبول داریم.البته خدا رو با همه ی صفاتی که داره. خدای علیم,خدای رحیم,خدای حکیم هیچ علمی به علم اون نمی رسه. از همه به ما مهربون تره. هیچ دستوری از طرف اون بیهوده وعبث نیست. پس همونطوری که موقع سرما خوردگی به تخصص دکترمون اعتماد می کنیم و برای هر دارویی که می نویسه باهاش چونه نمی زنیم و فقط شش دانگ حواسمون جمعه که باید مثلا هر 6 ساعت یکی از قرصا رو بندازیم بالا,اینجا هم دقیقا همینطوره و تا همین جاشم اگه ایمان ما به خدا واقعی باشه جایی واسه چون و چرا نمی مونه! اما مرحله ی بعدی که تلاش واسه فهم علت حکم خداست,اتفاقا خیلی هم خوبه و مورد تأکید خود خدا.اما این به این معنا نیست که فهم شرط عمله! جالبه بدونی روشی که قرآن ارائه میده کاملا برعکس روش ماست:قرآن میگه ابراهیم (ع) اول ایمان میاره و عمل می کنه بعد ما ملکوت آسمونا و زمین رو بهش نشون میدیم. ولی ما می خوایم خدا اول همه چی رو واسمون روشن کنه تا بعد به دین خدا عمل کنیم. شما پرتقالو می خوری چون میدونی ویتامین ث داره اما کی تا حالا ویتامین ث رو با چشای خودت دیدی؟ یا مثلا درباره ی اینکه بعد از ورود به بدن شما چه مکانیزمی طی می کنه اطلاع دقیقی داری و ... اما در مورد حرف شما که حجاب رو یه سلیقه ی شخصی و فردی می دونید باید بگم:ما کلا دو جنبه ی زتدگی داریم:1.فردی 2.اجتماعی در جنبه ی فردی فقط من هستم و خودم.خوبم به نفع خودمه,بدم به ضرر خودم. اما در جنبه ی اجتماعی منم و آدمای دیگه.هر حرکت و هر رفتار من روی رفتار و زندگی اونها تأثیر میذاره. اما چیزی که اسلام در کل باهاش مخالفه چه فردی و شخصی و چه اجتماعی :ضرره اسلام به هیچ قیمتی نمی خواد تو ضرر کنی و نمی خواد تو باعث ضرر دیگران بشی.و نمی خواد دیکران باعث ضرر کردن تو بشن. مثلا اسلام به تو میگه روزه بگیر که اگه نگیری گناه کردی وکفاره اش انقدره و ... اما وقتی بیماری و روزه برات ضرر داره همون اسلام که اونجا میگه بگیر اینجا میگه:نگیر!که اصلا اگه بگیری گناهه!! می بینی عزیز من اینجا اصلا سلیقه ی شخصی شما مطرح نیست و اینکه چی دوست داری؟مهم اینه که روزه واسه شما ضرر داره و خدا به فکر سلامتی شماست. اصلا بذار خیالتو راحت کنم دوست من,تو دین ما مهم ترین چیز روح اطاعت و بندگیه.هرکیم به هر جایی رسیده از همین راه رسیده.هیچ راه دیگه ای ام واسه خوشبختی نیست که نیست.اطاعت و بندگی پروردگاری که نه از روی زورگویی و بی علت و دلیل بلکه از روی مهربونی نسبت به تو در هر شرایطی همون دستوری رو بهت میده که به صلاحته.و این پر واضحه که اون چون خودش تو رو و همه ی این جهان وقوانینش روخلق کرده بهتر از اونچه که به نفع تو إ با خبره. نمی دونم چی باعث شده که فکر کنی حجاب یک مسأله ی فردیه در حالی که از نظر اسلام حجاب یک مسأله ی کاملا اجتماعیه.چون این کاریه که شما اون رو در برخورد با دیگران انجام میدی.مگه تو مثلا وقتی جایی فقط خودتی و خودت هم حجاب میکنی؟ حالا دوست خوبم فرض کن من و شما تو یه اتوبوس نشستیم که یه نفر یه سیگار روشن می کنه.من و شما وبقیه چی کار میکنیم؟مطمئنم جد و آباد طرفو میاریم جلوی چشش تا سیگارشو زودتر خاموش کنه.می دونی چرا؟چون ما نگران سلامت جسممون هستیم. اما حجاب بالاتر از این حرفاست.وقتی یه خانوم یا یه آقا در اجتماع پوشش خوبی نداره سلامت روحی جامعه رو تهدید می کنه.ببین عزیزم کسی نمی تونه منکر این قضیه بشه که خداوند از یه سن خاصی هم در وجود زن و هم در وجود مرد غریزه ی میل به جنس مخالف رو قرار داده و البته وجود این غریزه حکمتی داشته و راه درست ارضا و کنترل اون هم نشون داده شده.اما اجتماع اصلا محیط خوبی برای ارضای این میل نیست.اجتماع در منظر اسلام مکانی برای کار و تلاش و رشد و تعالی آدمهاست و نه چیز دیگه. در نظر اسلام در اجتماع تو باید در نظر همکارت,همکلاست,و هزاران آدمی که هر روز از کنارت رد می شن فقط یک انسان باشی و اگر قراره توجهی به تو بشه باید به مهارتت,به تخصصت و به اخلاقیاتت باشه نه نگاه و توجهی به خاطر جاذبه های جنسی. خود من یکبار از مسیری می اومدم و خانوم دیکری هم در نزدیکی من بود.از روبروی ما هم پسران جوانی می آمدند.اونها از کنار من رد شدند بی اینکه حتی نیم نگاهی به من بنازن اما جالبه که مسیر راهشون رو به خاطر همراهی کردن اون خانوم بد حجاب عوض کردن.این چه جامعه ایه که یک سری آدم علاف فقط تو خیابون چرخ می زنن تا با دیدن یه خانوم مسیر راهشونو با او عوض کنن؟ وتو بگو اگه جامعه به این سمت حرکت کنه چه اتفاقی می افته؟ چند وقت قبل یکی از فامیلای ما دانشگاه آزاد تهران رشته ی نمایش با گرایش کارگردانی قبول شد.چند وقتی که از درسش گذشته بود یه بار بهم گفت اینجا فقط سالن مده هیچ کی به فکر درس خوندن نیست.اصلا نمیشه اینجا درس خوند! آخه اگه قراره تو دانشکاه درس نخونیم پس کجا بخونیم تو بگو! راستی دوست عزیزی که نمی شناسمت,حتما می دونی اسلام به حفظ خونواده خیلی اهمیت میده چون بقای یک اجتماع با حفظ و سلامت خونواده هاشه که تضمین میشه. حالا به این 2 تا دستور توجه کن: اسلام به توی خانوم میگه:تو منزل بهترین آرایش ها رو برای همسرت داشته باش. همین اسلام به همه ی خانومای بیرون خونه میگه:با حجاب کامل,و با رعایت حیا و عفت به اجتماع برید. و جمع این 2 تا دستور مساویه با:حفظ و نگهداری همسر تو از گناه و این یعنی تضمین سلامت زندگی تو,آرامش تو وآرامش فرزندان تو. می بینی چقر قشنگه؟یه معامله ی 2 طرفه که اول و آخرش به نفع تو إ. ببین عزیزم اصلا همیشه که قرار نیس ما آیه و حدیث بیاریم.یا مثلا بحث کلامی فلسفی کنیم تا حرفمون رو اثبات کنیم.خیلی چیزا فطریه و هر کسی اگر چند لحظه هوسشو کنار بذاره راحت صدای فطرتشو می شنوه و اصلا اسلام دین مطابق با فطرته.به این خاطره توجه کن: یه دوستی داشتم که در زمان تجردش حجاب خیلی مناسبی نداشت.یه ماهی بعد از عروسیش یه بار من و اونو همسرش باهم رفتیم خرید.تو یه فروشگاه بزرگ یه خانوم خیلی بد حجابی رو دیدیم .هیچ وقت یادم نمیره که دوستم با چه سرعتی برگشت و به همسرش که چند قدمی دور تر از ما بود و اجناس فروشگاه رو نگاه می کرد,نگاه کرد.تو نگاهش نگرانی و ترس ازاینکه چشم همسرش به اون خانوم بیفته موج می زد.بعد که خیالش راحت شد با عصبانیت به اون خانوم نگاهی کرد و از ته دل گفت:کثافت!! باور کن من که حسابی فکم افتاده بود.اصلا نمی تونستم این رفتارش رو هضم کنم ولی وقتی به مسأله ی حجاب فکر کردم نمی دونی چه احسنتها که نثار این دین کامل نکردم و چه افتخارها به خودم که مسلمونم. درسته که اون خانوم از دوست من خ بد حجاب تر بود ولی به هر حال وقتی ما حجاب یا بی حجابی رو سلیقه ای و شخصی بدونیم اون وقت دیگه در ظاهر بد حجابی اون خانوم هم نباید بد می بود. من اون لحظه خیلی خوب فهمیدم که دوستم به طور فطری و ناخودآگاه فهمید که بی حجابی اون خانوم یه تهدید جدی برای او و همسرش به شمار میاد.و البته نمی دونم اینم فهمید که ممکن بود خودش هم به هر حال یک تهدید برای عده ی دیگه ای به حساب بیاد و مورد لعنت و نفرین اونها قرار بگیره؟ راستی به نظر تو هیچ وقت آزادی به معنای مطلق می تونه معنی داشته باشه؟به نظر من حتی اونهایی هم که داعیه آزادی رو سر میدنن باز نمی تونن به طور مطلق بهش معتقد باشن.چون آزادی مطلق یعنی هرکی هر کار دلش می خواد بکنه.یعنی هرج و مرج,یعنی مثلا من حق دارم بیام تو خونه ی شما و همه ی زندگیتو نابود کنم بد بگم آزادیه دیگه!در واقع آزادی همیشه مشروطه. و در اسلام آزادی هرکسی مشروط به اینه که به خودش و دیگران صدمه نزنه. یه بار تو یه وبلاگ که یه آقایی به همراه همسرش مثل ما راجع به حجاب و ..می نوشتند یه نفر اومده بود نظر گذاشته بود:که اقا اصلا چه اشکالی داره که من بخوام از همسر شما لذت ببرم و...ولش کن بقیه شو نمی نویسم! دوسنت نازنینم مطلب درباره ی حجاب زیاده و من نمی دونم تا اینجا تونستم جواب قانع کننده ای به شما بدم یا نه؟به هر حال اگر بازهم ابهام یا سؤالی وجود داشته باشه خوشحال میشم که بگید.بازم از شما ممنونم.یا حق دوست شما:پ.رستم زاده کلیدواژه ها: [ پنج شنبه 90/12/18 ] [ 1:19 صبح ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |