برای لیلی |
نمی دونم راجع به وضعیت بدحجابی تو این سفرهای نوروزی و تابستونی مخصوصا جاده ها چه قدر می دونید؛ فقط اینو می تونم بگم جایی که ناظری نباشه حجاب هم نیست. بارها خانم هایی رو تو جاده دیدم که بدون هیچ حجابی خیلی راحت تو ماشین نشستند و فقط وقتایی که نزدیک پلیس راهی چیزی می رسن، یه شالی سرشون میندازن که حرف و حدیثی نباشه؛ این جور مواقع جای خالی خیلی رفتارها احساس میشه... عید 89 بود بعد از چند ساعت رانندگی و خستگی تو گرمای ظهر به ورودی شهر اصفهان رسیدیم، پلیس راه رو که رد کردیم به یه سری نیروهای ویژه برخوردیم که بعضی ماشین ها رو متوقف می کردند. چند تا از ماشینای جلوی ما رو هم نگه داشتند ماشینای آنچنانی و خانم های آنچنانی تر؛ یکی از افسرا دستی تکون داد و ماشین مارو هم متوقف کرد. با خودم گفتم کمربندم که بسته است، سرعتی هم که نداشتم، بقیه سرنشینا هم که مشکلی ندارند لابد باز سر گیرای الکی ماشینو نگه داشتند. افسر به سمت ماشین اومد، پنجره رو دادم پایین، داشتم با بی حوصلگی مدارک رو آماده می کردم که بهش نشون بدم ؛ با خوشرویی سلام وعلیک گرمی کرد و یه بسته رو به سمتم تعارف کرد و گفت: « از اینکه با حجاب رانندگی می کنید ازتون ممنونیم و سفر خوشی رو براتون آرزو می کنیم» بسته رو بهم داد و رفت؛ احساس کردم همه خستگیم از بین رفته کلی انرژی گرفتم از اینکه همچین حرکت فرهنگی داره صورت می گیره. ما که حرکت کردیم اما ماشینای جلویی هنوز وایستاده بودند و مأمورها هم مشغول ارشادشون بودن، شاید این حرکت تأثیر چندانی رو اونا نداشته باشه اما مطمئنم رو دختر داییه تازه به سن تکلیف رسیده من که تو ماشین حواسش به همه چی بود تأثیر گذاشت. کلیدواژه ها: [ دوشنبه 90/12/15 ] [ 4:40 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |