هوا خیلی گرم شده!!!
خیلی گرم.
معمار دانشکده ی ما هم که یادش رفته جایی برای کولر تعبیه کنه!؟
تمام طول روز تو دانشکده، گرممه.
احساس می کنم که دیگه نفس آخرمه، از بس هوا گرمه...
با خودم میگم اشکال از چادری بودن منه؟
یا معمار دانشکده مقصره؟ که به این فکر نکرده که وقتی هوا گرم میشه!!!
مشکل از رنگ چادر مشکی منه؟!
یا کلّاً هوا خیلی گرمه؟!
نه.... مشکل خود منم که تحمل گرما رو ندارم.
اصلا باید محل زندگیمو عوض کنم.
شاید بهتر باشه برم شمال روسیه.
شمال روسیه و مناطق سرد زمین برای ما چادری ها بهتره.
راستی چرا اکثر مسلمونا و چادریا تو مناتطق گرم و یا گرم ترین مناطق زمین زندگی می کنن؟؟؟!!!
گاهی از چادر مشکیم خسته می شم!
انگار تمام گرمای اطراف را برای آزار من جمع کردن!
این گرما عذابم میده...
اما مثل همیشه تحملّش می کنم...
مثل همیشه مطمئن هستم که عذاب آتش جهنم حتماً گرم تر از این حرفاست...
حتی اگه رنگ چادرم سفید باشه
و تحمل گرما برام آسون
حتی اگه حجاب نداشته باشم، عذابش سخت تر از این حرفاست
حتی اگه معمار جهنم به فکر گذاشتن کولر در جهنم باشه!!!
....
به نقل از ریحانه رحیمی – با تلخیص و تغییر
کلیدواژه ها: