برای لیلی |
راستش را به ما نگفتند یا لااقل همه راست را به ما نگفتند. گفتند تو که بیایی خون به پا می کنی، جوی خون به راه می اندازی و از کشته پشته می سازی و ما را از ظهور تو ترساندند. ما از همان کودکی تو را دوست داشتیم. با همه فطرتمان به تو عشق می ورزیدیم و با همه وجودمان بی تاب آمدنت بودیم. عشق تو با سرشت ما عجین شده بود و آمدنت، طبیعی ترین و شیرین ترین نیازمان بود. اما... اما کسی به ما نگفت که چه گلستانی می شود جهان، وقتی که تو بیایی. همه پیش از آن که نگاه مهر گستر و دست های عاطفه تو را توصیف کنند، شمشیر تو را نشانمان دادند. آری، برای اینکه گل ها و نهال ها رشد کنند، باید علف های هرز را وجین کرد و این جز با داسی برنده و سهمگین ممکن نیست.آری، برای اینکه مظلومان تاریخ، نفسی به راحتی بکشند، باید پشت و پوزه ظالمان و ستمگران را به خاک مالید و نسلشان را از روی زمین برچید. آری، برای اینکه عدالت بر کرسی بنشیند، هرچه سریر ستم آلوده سلطنت را باید واژگون کرد و به دست نابودی سپرد و این ها همه، همان معجزه ایست که تنها از دست تو بر می آید و تنها با دست تو محقق می شود. اما مگر نه اینکه این ها همه مقدمه است برای رسیدن به بهشتی که تو بانی آنی. آن بهشت را کسی برای ما ترسیم نکرد. کسی به ما نگفت که آن ساحل امید که در پس این دریای خون نشسته است، چگونه ساحلی است؟! کسی به ما نگفت که وقتی تو بیایی، پرندگان در آشیانه های خود جشن می گیرند و ماهیان دریاها شادمان می شوند و چشمه ساران می جوشند و زمیم چندین برابر محصول خویش را عرضه می کند. به ما نگفتند که وقتی تو بیایی؛ دل های بندگان را آکنده ازعبادت و اطاعت می کنی و عدالت بر همه جا دامن می گسترد و خدا به واسطه تو دروغ را ریشه کن می کند و خوی ستمگری و درندگی را محو می سازد و طوق ذلت بردگی را از گردن خلایق بر می دارد. به ما نگفتند که وقتی تو بیایی، زمین و آسمان به تو عشق می ورزند، آسمان بارانش را فرو می فرستد، زمین گیاهان خود را می رویاند... و زندگان آرزو می کنند مردگانشان زنده بودند و عدل و آرامش حقیقی را می دیدند و می دیدند که خداوند چگونه برکاتش را بر اهل زمین فرو می فرستد. به ما نگفتند که وقتی تو بیایی، همه امت به آغوش تو پناه می آورند همانند زنبوران عسل به ملکه خویش و تو عدالت را آنچنان که بای و شاید ذر پهنه جهان می گستری و خفته ای را بیدار نمی کنی و خونی را نمی ریزی. به ما نگفتند که وقتی تو بیایی؛ اموال را چون سیل جاری می کنی و بخشش های کلان خویش را هرگز شماره نمی کنی... ای محبوب ازلی و ای معشوق آسمانی! ما بی آنکه مختصات ان بهشت موعود را بدانیم و مدینه فاضله حضور تو را بشناسیم، تو را دوست می داشتیم و به تو عشق می ورزیدیم... ظهور تو بی تردید بزرگترین جشن عالم خواهد بود و عاقبت جهان را ختم به خیر خواهد کرد. برگرفته از نوشته های سید مهدی شجاعی کلیدواژه ها: [ سه شنبه 91/4/13 ] [ 1:45 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |