سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای لیلی
قالب وبلاگ

نمی دانم چه شد ... دلم گفت برایت بنویسم ...قلمم گفت برایت بنویسم... عقلم گفت... همه دست به دست هم داده بودند تا برایت بنویسم.... بنویسم از پاکی دلت، از قلب نازنینت، از...
آخر تو را دیدم که چه قدر قشنگ قرآن می خواندی آنقدر غرق دریای نور شده بودی که هیچ نمی دیدی، هیچ نمی فهمیدی...
«یس» می خواندی و تمام وجودت یس شده بود... آنقدر که حتی نگاه های زهرآلود و گناه آلود اطرافیانت را نمی دیدی... نمی دیدی که فقط تو را می دیدند و دو چشم دیگر هم قرض گرفته بودند... نمی دیدی که چه لذتی می بردند از این گناه ...دلم برایت سوخت آخر نمی دانستی نگاه ها دارند نورت را می گیرند و ... آخر نمی دانستی همین نگاه ها چه بر سرت می آورند... شاید هم می دانستی ولی دانستن بدون عمل چه فایده ای دارد...
با تمام وجود غبطه خوردمت،  ولی کاش...
ولی کاش قرآن را با تمام وجود می خواندی، کاش قرآن عملت می شد کاش...



کلیدواژه ها: یس، خانم، قلم
[ دوشنبه 91/2/25 ] [ 9:29 عصر ] [ ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

مدیر وبلاگ : بیدار[131]
نویسندگان وبلاگ :
حُسن یوسف[13]
دختر پشیمون[3]

لینک دوستان
برچسب‌ ها
چادر (17)
عکس (4)
غرب (4)
طنز (3)
شعر (3)
زن (2)
قلم (1)
عسل (1)
غرب (1)
خوب (1)
حیا (1)
رجب (1)
هنر (1)
یس (1)
جستجو در وبلاگ


در این وبلاگ
در کل اینترنت

آمار بازدید
امروز: 17
دیروز: 19
آمار کل: 246136


جستجو در وبلاگ


در این وبلاگ
در کل اینترنت

موسیقی وبلاگ
ایران رمان