زینب جان خانم برخیز، برخیز و مادر را ببین که چطور در بستر افتاده و رنگ به رو ندارد، برخیز و پدرت را ببین که چشمانش ابریتر از آسمان است، برخیز خانم برخیز و آماده شو آماده شو برای ام ابیها شدن، بعد مادر علی (ع) به تو نیاز دارد، میدانم چهارسال بیشتر نداری ولی برای شما خاندان مهم نیست تو زینب چهارساله ای اما بیشتر از همه می فهمی...
برخیز و حسن و حسین را نوازش کن، خانم تاب بیاور هنوز اول راهی، روزهای سختی پیش روی توست، هنوز باید فرق شکافته ی پدر را ببینی، پاره های جگر حسن جانت را ببینی، باید ام اخیها شوی و سر جداشده اش را ببینی، باید پرچمداری کنی، تل زینبیه ببینی، دنبال دختر بچه ها در بیابان بگردی، سر عزیزانت را بالای نیزه ببینی ، هنوز باید تک تک افراد را فدا کنی، اسارت بکشی، مجلس شام ببینی و سخنرانی کنی، دختر برادر را با سر پدرش ببینی....
برخیز خانم جان برخیز و آماده شو برخیز و از صبر زینبی ات کمک بگیر برخیز و آماده شو پدر به تو نیاز دارد، برخیز و آنچه مادر به تو آموخته به کار بند... برخیز...
ام ابیها...
کلیدواژه ها: دل نوشته، فاطمیه، حضرت زینب (علیها السلام)