سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای لیلی
قالب وبلاگ

سال هاست از آن واقعه می گذرد...
و سؤال ها در ذهنم هر سال بیشتر می شود...
هر چه سعی می کنم...
تصورش سخت است...
یک نفر تمام هستی اش را برای من گذاشت...
فقط برای من....!!!
اما من....
عاشورا بیدارم کن!
می دانم، درس ها داری برایم
می دانم
بیدارم کن...
برایم بگو
واضح تر
روشن تر
رساتر
فریاد بزن برایم
عاشورا بیدارم کن
می دانم، درس ها داری برایم...
حسین جان، گاهی خودت فریاد زدی و فرمودی دلیل قیامت چیست...
نشنیدم،
یا شاید وانمود کردم که نشنیدم...
گاهی آن قدر واضح رفتار کردی که نیازی به گفتن نداشت...
هنوز هر روز دلیل قیامت را می شنوم
اما
عاشورا بیدارم کن
می دانم، ...
حسین جان!
آن لحظه را به یاد دارم که تو هنوز نیمه جانی در بدن داشتی و نگاهت به خیمه ها بود و نگران بودی
نگران بودی...
خدا نکند چشم حرامی به حرم افتد و ...
....
      .....
...           ....
عاشورا بیدارم کن
می دانم، ...
مرا چه شده است که خودم، خودم را برای چشم حرامی زینت می کنم
خودم، خودم را برای چشم حرامی زینت می کند در حالی که هنوز تو زنده ای
و از میال گودال حوادث روزگار تلخ ما، مرا نظاره می کنی
عاشورا! بیدارم کن
می دانم، ...
حسین جان! هنوز هم برای دیده نشدن اهل خیام حرم گریه می کنی؟
آقا جان! دعایم کن
دستم بگیر
بیدارم کن...
بگو برای من خودت را فدا کردی...!
بگو برای زنده شدنم رفتی...!
بیدارم کن...
بفهمانم که هنوز برای چادرم گریه می کنی...
بیدارم کن...
بیدار...



کلیدواژه ها:
[ سه شنبه 91/9/7 ] [ 8:46 صبح ] [ بیدار ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

مدیر وبلاگ : بیدار[131]
نویسندگان وبلاگ :
حُسن یوسف[13]
دختر پشیمون[3]

لینک دوستان
برچسب‌ ها
چادر (17)
عکس (4)
غرب (4)
طنز (3)
شعر (3)
زن (2)
قلم (1)
عسل (1)
غرب (1)
خوب (1)
حیا (1)
رجب (1)
هنر (1)
یس (1)
جستجو در وبلاگ


در این وبلاگ
در کل اینترنت

آمار بازدید
امروز: 0
دیروز: 11
آمار کل: 243511


جستجو در وبلاگ


در این وبلاگ
در کل اینترنت

موسیقی وبلاگ
ایران رمان